زیارت عاشورا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«ایهاالناس بدانید گدای حسنم»
آنکه مجادله اش فراوان شود، از اشتباه ایمن نماند . [امام علی علیه السلام]

این صدای تپش قلبم نیست *** در حسینیه دل سینه زنیست

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

موج وبلاگی محرم

انگار همین دیروز بود که تکیه آقا اباعبدالله رو داشتیم میزدیم؛ داربستا، برزنتا، نایلونهای محافظ، بنرا و ... . به یه چشم به هم زدنی 11 شب مراسم هیئت تموم شد. آقاجان می دونم اونطور که باید خوب نوکری نکردم ولی خدا رو شکر همین که توفیق خدمت تو دستگاه اهل بیت رو بهم دادی، برام خیلیه.

در ظاهرم که شده یه چن روز تو محرم یه خورده حال و هوای کوچه ها و خیابونا عوض شده بود؛ خیلی از ماشینا به جای آهنگ های ترانه، مداحی میذاشتن(که البته خود اونم جای بحث داره)، طرح و شکل بنرا و اقلام تبلیغاتی عوض شده، ایستگاه های صلواتی بعضی جاها خودنمایی می کردن، لباس های مشکی که تن عزادارای حسینی بود جلب توجه میکرد، سه چهار روز آخر لباسایی که بچه های کوچیک و شیرخواره ها تنشون کرده بودن یه صفای دیگه داشت... .

بازار سخنرانا و مداحا هم که حسابی داغ بود ... .

فک کنم بهترین شب مراسم امسالمون( مث بعضی سالای قبل) شب علمدار کربلا، حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بود. واقعا یه حس و حال دیگه ای داشت. قابل مقایسه با شبای قبل نبود و حتی کمبود اونا رو هم به نوعی میپوشوند؛ با اینکه شب خیلی سرد تاسوعا مسیر پرترافیک همیشگی رو به خاطر کمبود ماشین، یک ساعتم دیرتر از همیشه رسیدم خونه! هیئتم که رفتم سخنرانی تموم شده بود.

از دلم نمیاد این ذکریم که همتون بلدین رو نگم و رد شم. بزارین برا چن لحظه هم که شده تو حال و هوای اون شب قرار بگیریم، ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، علمدار نیامد ... سقای حسین سید و سالار نیامد، علمدار نیامد ... .

شب عاشورا هم که مث تموم سالای قبل مشغول آماده کردن غذای ظهر عاشورا بودیم تا بعد از نماز ظهر عاشورا که چندین ساله به جماعت بعد از اتمام مراسم برگزار میشه، از سوگواران حسینی پذیرایی کنیم.

و صد البته خاطره تلخ روز عاشورای پارسال ... دل همه محبین اهل بیت و اکثر قریب به اتفاق مردم کشورمون رو خون کرده بود. خدا مسببین و عواملش رو لعنت کنه ان شاءالله. جوابشون رو پرچمدار کربلا و سقای دشت نینوا، آقامون و دلبرمون، قمر منیر بنی هاشم حتما داده و خواهد داد.

شام غریبانم که واقعا نمیدونی برای چی و برا کی گریه کنی، اصلا روضه لازم نیس ... برا دل پر از درد و غم حضرت ام المصائب زینب کبری سلام الله علیها گریه کنی ( که تازه رنج و درداش شروع میشه)، یا برا طفا سه ساله ابی عبدالله، یا واسه غارت و چپاول از قافله کربلائیان و شهدا و کار اون ساربان ملعون( که انگشترو با دست و گوشواره رو با گوش میبردن) یا به خاطر بی حرمتی و بی حیایی نسبت به اهل حرم ... .

آجرک الله یا صاحب الزمان فی مصیبت جدک الحسین!

الانم که این متنو دارم مینویسم چن روزه که تکیه رو جم کردیم و تا سال دیگه ... .

خدا ان شاءالله که توفیق نوکری و خدمت به ارباب بی کفن و دوستدارانشو از ما نگیره و لحظه ای و کمتر از لحظه ای ما رو از    اهل بیت علیهم السلام جدا نکنه!

خدایا همه ما رو عاقبت بخیر کن!

خوشم که نام حسینم ز لب نیفتاده، یگانه پشت و پناهی که داشتم دارم

لباس نوکری او لباس فخر من است، مدال خدمت شاهی که داشتم ، دارم

 

پ ن : دعوت شده از طرف دوست گرامی فرزند خاک برای موج وبلاگی. از دوستان عزیز دیگه هم دعوت میکنم تا در این موج وبلاگی ما رو همراهی کنن.

 

 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | یکشنبه 89 دی 5 ساعت 4:50 عصر
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
 
جملاتی از امام حسین علیه السلام در سوگ عزیزانش


  

 

امام حسین (علیه السلام) در سوگ ده تن از افراد مورد علاقه و یاران خویش که با حزن و اندوه سخن گفت، عبارت بودند از:



1 - على بن الحسین (على اکبر): زمانى که وى به شهادت رسید، حضرت، بالین او آمد و فرمود:
قَتلَ الله قوما قتلوک ما اجراءهم على الرحمان و على انتهاک حُرمة الرسول، على الدنیا بعدک العفا.
((خدا بکشد مردم ستمگرى که تو را کشتند، اینان تا چه اندازه بر خدا و به هتک حرمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) بى پروا شده اند، پس از تو، اف بر این دنیا!))

 


2 - عباس بن على (علیه السلام): وقتى عباس (علیه السلام) به فیض شهادت نایل گشت، امام حسین (علیه السلام) بالین او حاضر شد و فرمود:
الآن انکسر ظهرى و قلّت حیلتى و شُمت بى عدوّى.
((اکنون پشتم شکست، چاره اندیشى ام اندک و زبان شماتت دشمن به رویم باز شد)).

 


3 - قاسم بن حسن (علیه السلام): آن گاه که وى به شهادت رسید، امام (علیه السلام) بالین او حضور یافت و فرمود:
بُعدا لقوم قتلوک و خصمهم فیک رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم).
((دور باد از رحمت خدا! گروهى که تو را به شهادت رساندند، جدت رسول خدا در روز رستاخیز در این زمینه با آنان دشمنى کند)).
سپس فرمود: عزّ على عمّک إن تدعوه فلا یجیبک.
((بر عمویت بس دشوار است که او را به یارى خود فراخوانى، ولى نتواند به تو پاسخ مثبت دهد)).

 


4 - عبدالله بن حسن (علیه السلام) هنگامى که عبدالله به شهادت رسید، امام حسین (علیه السلام) او را در آغوش گرفت و فرمود:
یابن اخى! اصبر على ما نزَل بک، و احتسِب فى ذلک الخیر، فان الله یُلحقک بآبائک الصالحین.
((فرزند برادر! صبر و شکیبایى ورز و از آن امید خیر داشته باش که خداوند تو را به دنیاى پاک و شایسته ات ملحق خواهد ساخت...)).


5 - عبدالله بن حسین (علیه السلام): زمانى که او به شهادت رسید، امام حسین (علیه السلام) خون گلویش را به آسمان پاشید و عرضه داشت:
اللهم لا یکن علیک من دم فصیل.
((خدایا! ارزش خون او که از خون بچه ناقه صالح در نزد تو کمتر نیست)).

 


6 - مسلم بن عوسجه: هنگامى که مسلم به شهادت رسید، امام (علیه السلام) بالین وى حاضر شد و فرمود: رحمک الله یا مسلم؛
((اى مسلم! خداوند تو را مشمول رحمت خویش گرداند)) و این آیه شریفه را تلاوت فرمود: فمنهم من قضى نحبه و منهم مَن ینتظرُ و ما بدَّلوا تبدیلا.


7 - حبیب بن مظاهر: آن گاه که وى به فیض شهادت نایل گشت، امام حسین (علیه السلام) بالین سر او آمد و فرمود:
عند الله احتسب نفسى و حُماة اءصحابى.
((بذل جان خود و شهادت یارانم را در پیشگاه خدا ذخیره مى نهم.

 


8 - حر بن یزید ریاحى: هنگامى که وى به شهادت رسید، حضرت بر بالین او قرار گرفت و فرمود: انت کما سمّتک امّک حرُ فى الدنیا و سعید فى الآخرة.
((همانگونه که مادرت تو را نام نهاده، در دنیا آزاد مرد و در آخرت، سعادتمندى)).

 


9- زهیر بن قین: آن گاه که زهیر شربت شهادت نوشید، حضرت بالین او آمد و فرمود:
لا یبعدنّک یا زهیر من رحمته و لعن الله قاتلیک، لعنَالَّذِینَ مسخوا قردة و خنازیر.
((زهیر! خداوند تو را از رحمت خویش دور ندارد و قاتلانت را لعنت کند به سان کسانى که به صورت میمون و خوک در آمدند.))

 


10 - جَون برده ابوذر: زمانى که جون به شهادت رسید، حضرت بالین او حاضر شد و فرمود:
اللهم بیّض وجهه و طیّب ریحه و عرّف بینه و بین محمد و آله.
((خدایا! چهره اش را سفید، بدنش را خوشبو و میان او و محمد و خاندانش، آشنایى بیشتر قرار ده)).

 

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنِ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً.

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین

 

 

 

 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | شنبه 89 آذر 27 ساعت 1:40 عصر

 

شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام

 

سهیل سر زده گفتی مگر ز سمت یمن
رخ چو ماه تمام و قدی چو سرو چمن
نمود در بر خود پیرهن به شکل کفن

 

 

ز برج خیمه برآمد چو قاسم بن حسن
ز خیمگاه به میدان کین روان گردید
گرفت تیغ عدو سوز را به کف چون هلال

 

 

قاسم بن الحسین علیه السلام به عزم جهاد قدم به سوی معرکه نهاد، چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام نظرش بر فرزند برادر افتاد که جان گرامی بر کف دست نهاده آهنگ میدان کرده، بی‌توانی پیش شد و دست به گردن قاسم درآورد و او را در بر کشید و هر دو تن چندان بگریستند که در روایت وارد شده حَتّی غٌشِی عَلَیْهِما، پس قاسم گریست و دست و پای عم خود را چندان بوسید تا اذن حاصل نمود، پس جناب قاسم علیه السلام به میدان آمد در حالی که اشکش به صورت جاری بود و می‌فرمود:

 

 

سِبْطِ النَّبِیّ الْمُصْطَفی الْمُؤْتَمِن
بَیْنَ اُناسٍ لاسُقُوا صَوْبَ المَزنِ

 

 

اِنْ تَنْکرُوٌنی فَانَا اْبنُ الْحَسَنِ
هذا حُسَیْنٌ کَالْاَسیرالْمُرْتَهَن

 

 

پس کارزار سختی نمود و به آن صغر سن و خردسالی سی و پنج تن را به درک فرستاد. حمید بن مسلم گفته که من در میان لشکر عمر سعد بودم پسری دیدم که به میدان آمده گویا صورتش پاره ماه است و پیراهن و ازاری در برداشت و نعلینی در پا داشت که بند یکی از آنها گیسخته شده بود و من فراموش نمی‌کنم که بند نعلین چپش بود، عمرو بن سعد ازدی گفت: به خدا سوگند که من بر این پسر حمله می‌کنم و او را به قتل می‌رسانم، گفتم سبحان الله این چه اراده است که نموده‌ای؟ این جماعت که دور او را احاطه کرده‌اند از برای کفایت امر او بس است دیگر ترا چه لازم است که خود را در خون او شریک کنی؟ گفت به خدا قسم که از این اندیشه برنگردم، پس اسب برانگیخت و رو برنگردانید تا آنگاه که شمشیری بر فرق آن مظلوم زد و سر او شکافت پس قاسم به صورت بر روی زمین افتاد و فریاد برداشت که یا عماه چون صدای قاسم به گوش حضرت امام حسین علیه السلام رسید تعجیل کرد مانند عقابی که از بلندی به زیر آمد صفها را شکافت و مانند شیر غضبناک حمله بر لشکر کرد تا به عمرو (لعین) قاتل جناب قاسم رسید، پس تیغی حواله آن ملعون نمود، عمرو دست خود را پیش داد حضرت دست او را از مرفق جدا کرد پس آن ملعون صیحه عظیمی زد. لشکر کوفه جنبش کردند و حمله آوردند تا مگر عمرو را از چنگ امام علیه السلام بربایند همینکه هجوم آوردند بدن او پامال سم ستوران گشت و کشته شد. پس چون گرد و غبار معرکه فرو نشست دیدند امام علیه السلام بالای سر قاسم است و آن جوان در حال جان کندنست و پای به زمین می‌ساید و عزم پرواز به اعلی علیین دارد و حضرت می‌فرماید سوگند با خدای که دشوار است بر عم تو که او را بخوانی و اجابت نتواند و اگر اجابت کند اعانت نتواند و اگر اعانت کند ترا سودی نبخشد، دور باشند از رحمت خدا جماعتی که ترا کشتند. هذا یَوْم وَاللهِ کَثُرَواتِرُهُ وَ قَلَّ ناصِرُهُ.

آنگاه قاسم را از خاک برداشت و در بر کشید و سینه او را به سینه خود چسبانید و به سوی سراپرده روان گشت در حالی که پاهای قاسم در زمین کشیده می‌شد. پس او را برد در نزد پسرش علی بن الحسین علیه السلام در میان کشتگان اهلبیت خود جای داد، آنگاه گفت بارالها تو آگاهی که این جماعت مار ا دعوت کردند که یاری ما کنند اکنون دست از نصرت ما برداشته و با دشمن ما یار شدند، ای داور دادخواه این جماعت را نابود ساز و ایشان را هلاک کن و پراکنده گردان و یکتن از ایشان را باقی مگذار، و مغفرت و آمرزش خود را هرگز شامل حال ایشان مگردان.

آنگاه فرمود ای عموزادگان من صبر نمائید ای اهلبیت من شکیبائی کنید و بدانید بعد از این روزخواری و خذلان هرگز نخواهید دید.

مخفی نماند که قصه دامادی جناب قاسم علیه السلام در کربلا و تزویج او فاطه بنت الحسین (ع) را صحت ندارد چه آنکه در کتب معتبره به نظر نرسیده و به علاوه آنکه حضرت امام حسین علیه السلام را دو دختر بوده چنانکه در کتب معتبره ذکر شده، یکی سکینه که شیخ طبرسی فرمود: سیدالشهداء علیه السلام او را تزویج عبدالله کرده بود و پیش از آنکه زفاف حاصل شود عبدالله شهید گردید. و دیگر فاطمه که زوجه حسن مثنی بوده که در کربلا حاضر بود چنانکه در احوال امام حسین علیه السلام به آن اشاره شده، و اگر استناداً به اخبار غیر معتبره گفته شود که جناب امام حسین علیه السلام را فاطمه دیگر بوده گوئیم که او فاطمه صغری است و در مدینه بوده و او را نتوان با قاسم بن حسن علیهماالسلام بست و الله تعالی العالم.

شیخ اجل محدث متتبع ماهر ثقه الاسلام آقای حاج میرزا حسین نوری نور الله مرقده در کتاب لؤلؤ و مرجان فرموده و به مقتضای تمام کتب معتمده سالفه مولفه در فن حدیث و انساب و سیر نتوان برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام دختر قابل تزویج بی‌شوهری پیدا کرد که این قضیه قطع نظر از صحت و قسم آن به حسب نقل و قوعش ممکن باشد. اما قصه زبیده و شهربانو و قاسم ثانی در خاک ری و اطراف آن که در السنه عوام دائر شده، پس از آن خیالات واهیه است که باید در پشت کتاب رموز حمزه و سایر کتابهای معجوله نوشت، و شواهد کذب بودن آن بسیار است، و تمام علمای انساب متفقند که قاسم بن الحسن (ع) عقب ندارد انتهی کلامع رفع مقامه.

بعضی از ارباب مقاتل گفته‌اند که بعد از شهادت جناب قاسم علیه السلام بیرون شد به سوی میدان عبدالله بن الحسن علیه السلام و رجز خواند:

 

 

ضْرغامُ اجامٍ وَ لَیْثٌ قَسْوَرَه
اَکیلُکُمْ بِالسًّیْفِ کَیْلَ السَّنْدَرَهِ

 

 

اِنْ تُنْکِرُونی فَانَا ابْنُ حَیْدَرَه
عَلَی الاَعادی مِثْلَ ریحٍ صَرْصَرَهٍ

 

 

و حمله کرد و چهارده تن را به خاک هلاک افکند، پس هانی بن ثبیت خضرمی بر وی تاخت و او را مقتول ساخت پس صورتش سیاه گشت. و ابوالفرج گفته که حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام فرموده که حرمله بن کاهل اسدی او را به قتل رسانید.

مؤلف گوید: که مقتل عبدالله را در ضمن مقتل جناب امام حسین علیه السلام ایراد خواهیم کرد انشاء‌الله تعالی.

و ابوبکر بن الحسن (ع) که مادرش ام ولد بوده و با جناب قاسم علیه السلام برادر پدر مادری بود، عبدالله بن عقبه غنوی او را به قتل رسانید. و از حضرت باقر علیه السلام مرویست که عقیه غنوی او را شهید کرد،‌ و سلیمان بن قته اشاره به او نمود در این شعر:

 

 

وَ فی اَسَدٍ اُخْری تُعَدُّو تُذْکَرُ

 

 

وَ عِنْدَ غَنِیّ قَطْرَه مِنْ دِمائِنا

 

برگرفته از کتاب منتهی الامال ، اثر حاج شیخ عبّاس قمی

 

www.emamhossein.com

السلام علیک یا قاسم بن الحسن



نوشته شده توسط : محبان الحسن | یکشنبه 89 آذر 21 ساعت 4:53 عصر

الا... ای‌ کربلا،


ای‌ قبله‌ دل‌های‌ حق جویان‌ آزاده‌،


الا... ای‌ مظهر تابان‌ و جاوید شهادت‌ها،


نشان‌ عشق‌ و ایمان‌ و نثار جان‌،


تجلیگاه‌ شورانگیز فکر امتی‌ آگاه‌


الا...

 
الا...
ای‌ کربلای‌ خون‌،

 
ای‌ شوق‌ جانبازان‌ دین‌ را، بهترین‌ کانون‌،

 

 تو، مغناطیس‌ میلیون‌ها دل‌ روییده‌ از خونی‌،


تو نبض‌ زندگی‌ را، بهترین‌ معیار و قانونی‌

 

یا حسین علیه السلام



نوشته شده توسط : محبان الحسن | چهارشنبه 89 آذر 17 ساعت 3:13 عصر

 روز دوم محرم

1 . امام حسین علیه السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به کربلا وارد شد . (1) عالم بزرگوار «سید بن طاووس » نقل کرده است که: امام علیه السلام چون به کربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینکه نام کربلا را شنید فرمود: این مکان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست . این خبر را جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داده است . (2)

2 . در این روز «حر بن یزید ریاحی » ضمن نامه ای «عبیدالله بن زیاد» را از ورود امام علیه السلام به کربلا آگاه نمود . (3)

3 . در این روز امام علیه السلام به اهل کوفه نامه ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه - که مورد اعتماد حضرت بودند - را از حضور خود در کربلا آگاه کرد . حضرت نامه را به «قیس بن مسهر» دادند تا عازم کوفه شود . (4) اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند . زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:

«اللهم اجعل لنا ولشیعتنا عندک منزلا کریما واجمع بیننا وبینهم فی مستقر من رحمتک، انک علی کل شیی ء قدیر;

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاه والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی .» (5)

.....

پی نوشت:

1) الامام الحسین و اصحابه، ص 194; البدء والتاریخ، ج 6، ص 10 .

2) اللهوف، ص 35 .

3) کشف الغمة، ج 2، ص 47 .

4) مقتل الحسین مقرم، ص 184 .

5) بحارالانوار، ج 44، ص 381 .

منبع: www.hawzah.net

حسین سفینه النجاه

 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | چهارشنبه 89 آذر 17 ساعت 1:39 عصر

به دعوت خواهر محترم و گرامی فرزند خاک (+) به موج وبلاگی بسیج و بسیجی واقعی دعوت شدم.

 
من همواره به خلوص و صفای بسیجیانم غبطه می خورم و از خدا می خواهم با بسیجیانم محشور گرداند.(امام خمینی (ره))

 

بسیجی واقعی مقام معظم رهبری

بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر * ان الانسان لفی خسر * الا الذین امنوا و عملوالصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر*
قسم به عصر و زمان، به درستی که انسان در حال ضرر کردن است. مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته و نیک انجام می دهند و سفارش به حق و صبر می کنند.
چه کسی ضرر نمی کند؟ (در اینجا منظور حضرت علی علیه السلام است.)
مقام معظم رهبری می فرمایند: بسیجی یعنی علی علیه السلام که تمام وجودش وقف اسلام بود. از این جمله می توان برداشت کرد که حضرت علی علیه السلام یک بسیجی واقعی بود. پس همه در حال زیان کردن هستند مگر بسیجیان واقعی.
بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن اذان شهادت و رشادت سر داده اند.
ای بسیجی! می خواهی بدانی که هستی؟ ببین مقتدایت تو را چگونه معرفی کرده است:
تفکر تشکیل بسیج از جانب امام خمینی (ره) در واقع ادامه همان نگاه با بصیرت و اعتماد به مردم و جوانان بود که نسل جوان و بسیجی امروز میوه های شیرین آن درخت طیب و طاهری هستند که امام (ره) با دست خود غرس کرد.
مقام عظمی ولایت شاخص حرکت تو را 3 چیز خواندند: بصیرت، اخلاص و عمل به هنگام و به اندازه. تو نیز سعی کن مسیر رشد و پیشرفت و تعالی خود را با این 3 عنصر هموار سازی.


من یک چیز می خواهم بگویم:
تو بسیجی بمان!
- تو از یگانه بسیجی عالم امکان، مولی الموحدین، امام المتقین، امیرالمومنین حضرت امام علی علیه السلام الگو بگیر؛ از عدالتش، قناعتش، خوش خلقیش، شجاعتش، مهربانیش، بخشش و کرمش و... .
- تو پیوند خودت را با امام زمانت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه حفظ کن. پیوندی همیشگی و ناگسستنی. پیوندی که هنگام تصمیم گیری در عرصه حق و باطل کوچکترین شک و ریبی نداشته باشی.
- تو از فرزند خلفش، او که سال هاست به شایستگی زمام امور ملت دلاور و قهرمان و مسلمانمان را پس از آن بزرگ مرد تاریخ و بنده صالح و شخصیت بی نظیر عصر ما، بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی (ره) بر دست گرفته تبعیت کن. فرامین و توصیه هایش را آویزه گوش کن و همچو مهری بر پیشانی بزن و مانند نقشی ماندگار بر دلت حک کن.
- تو با حضور خود در هر صحنه ای که لازم است دشمنان دین و انقلاب و قرآن را مرعوب و منکوب ساز.
- تو ایمان عاشقانه و عمیق، آگاهی و احساس مسئولیت، شور و شعور، مجاهدت با نفس و جهاد اکبر را فراموش نکن.
- تو آنجا که چهره های موجه و خواص مسیر را اشتباه رفتند، با بصیرت، ایمان و اخلاصت، حق و باطل را تشخیص بده، ملاکت را حق و اسلام قرار بده نه چهره ها و اشخاص.
- تو تبلیغات گسترده دشمنان برای کمرنگ کردن پیشرفت های ایران اسلامی را با تلاش در میدان های علم، سیاست، اجتماع، اقتصاد و عرصه های بین المللی ناکام بگذار.
- تو آنجا که استکبار، پول پرستی، تحجر گرایی و مقدس نمایی بیداد میکند، حضوری فعال و چشم گیر داشته باش و ابعاد و خطوط برجسته اسلام ناب محمدی(ص) را با زبان و دل و عملت ترسیم کن.
- تو فعالیت دشمن در دنیای تکنولوژی و فناوری های روز را با تخصصت در جنگ نرم پاسخگو باش و در هم شکن.
- تو همواره طوری رفتار کن که گویی سرباز امام زمان عجل الله تعالی فرجه هستی، در رکاب او و همراه او هستی.
- تو بسیجی باش.
- تو بسیجی بمان!

در آخر تقارن هفته بسیج با ایام عیدالله اکبر، عید اکمال دین، عید تمام شدن حجت و نعمت بر مردم، عید برگزیده شدن اسلام به عنوان یگانه دین بشریت، عید ولایت و امامت، عید سعید غدیر خم بر بسیجیان ولایی و آحاد ملت بسیجی ایران اسلامی عزیزمان مبارک باد.

ألا ان حزب الله هم الغالبون و هم المفلحون!

 بسیج لشکر مخلص خداست

 

انشاءالله دوستان دیگر هم در این موج وبلاگی شرکت کنند. دعوت می کنم از دوستانم : هومان (+) ، سمیه (+)، باد صبا (+) ،همرنگ دریا(+) 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | شنبه 89 آذر 6 ساعت 2:27 عصر


 

می آید ای دل منزل به منزل از دل صحرا کاروان دل

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل


کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جامانده در گل

سالار زینب بابن الزهرا

چشم مادرها اشک دخترها

آه خواهرها خود گواه است

کاروان گل با دو صد بلبل

عازم به سوی قتلگاه است

سالار زینب بابن الزهرا

کسی ندیده ایها الناس

چنین شکوه و شور و احساس

امید باغبان وصد گل

پس از خدا به تیغ عباس

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل

کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جامانده درگل

سالار زینب بابن الزهرا

آید یک خواهر با شش برادر

پشت سر قاسم پیش رو اکبر

ناموس زهرا در دل صحرا

با برادرها می کند سفر

سالار زینب بابن الزهرا

عجب عموی پرخروشی

چه می فروشی باده نوشی

ولی بدون او نماند

نه گوشواره ای نه گوشی

سالار زینب بابن الزهرا

وای اگر هجران آید به میان

یا شود کمان یا بمیرد

وای از آن ماتم گر در این عالم

بین نامحرم جا بگیرد

سالار زینب بابن الزهرا

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل

کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جا مانده در گِل

سالار زینب بابن الزهرا



نوشته شده توسط : محبان الحسن | یکشنبه 89 آبان 23 ساعت 3:7 عصر

داستان زیبای کوزه شکسته

در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دوانتهای چوبی می بست چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است.
کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : ” از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای…فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. ”
مرد خندید و گفت: ” وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. ”
موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده…سمت خودش… گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت: ” می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟“

علیرضا تاجریان

لطفا نتیجه هایی که از این داستان میگیرین برام بنویسین.

 

منبع:www.tajerian.ir



نوشته شده توسط : محبان الحسن | سه شنبه 89 آبان 18 ساعت 3:10 عصر

کوچکترین حافظ کل قرآن کریم در جهان

در دو سالگی عمرش، هنگام بازی و سرگرمی‌های کودکانه می‌دیدم که آیات قرآن کریم را با خود زمزمه می‌کند و به جز با قرآن با هچ‌ چیز دیگر انس و الفت نمی‌گیرد و زمانی ‌که می‌خواستم برایش برنامه‌های کوکانه و یا کارتون به نمایش بگذارم، نمی‌پذیرفت و از من می‌خواست شبکه‌های قرآنی بگذارم.


«عبدالرحمن فارج» کودک سه ساله الجزایری در حال حاضر کوچک ترین حافظ قرآن کریم در سراسر جهان به شمار می‌رود.

به گزارش شیعه آنلاین، «عبدالرحمن» قرآن را از زبان مادر خود و نیز از طریق تلوزیون حفظ کرده است. لقب وی «مسرور» یعنی «خوشحال» است. او قرآن را تقریبا کاملا صحیح و بدون اشکال می‌خواند و حتی کوچکترین و ظریفترین قواعد و احکام قرائت قرآن را نیز رعایت می‌کند.



پدر و مادر وی در مورد برخی اخلاق و رفتارهای جالب او می‌گویند: بیشتر کودکان هنگام بازی شاد و خندان هستند اما «عبدالرحمن» وقتی صدای قرآن می‌شنود شاد می‌شود و لبخند می‌زند و زبان باز می‌کند.

مادر «عبدالرحمن» طی گفت‌وگویی با روزنامه الشروق الجزایر در مورد چگونگی حفظ قرآن توسط فرزند خردسالش می‌گوید: وقتی باردار بودم، قرآن تلاوت می‌کردم و هر هفته روزهای جمعه سوره مبارک «کهف» را می‌خواندم و هر روز هم دو سوره «ناس» و «فلق» و نیز سوره «ملک» را می‌خواندم.



وی در ادامه این گفت‌وگو افزود: بعد از تولد «عبدالرحمن» نیز هر روز با پخش صدای قرآن، گوش و جان او را با کلام الله مجید آشنا می‌کردم. علاوه بر آن ذکرها و دعاهایی که از پیامبر اکرم، حضرت محمد (ص) به عنوان مستحبات و یا حتی وظایف روزانه به ما رسیده را بر او می‌خواندم تا اینکه او با صدای تلاوت آیات قرآن و زمزمه‌ای ذکر «الله» به خواب می‌رفت.



در مورد زمان دقیقی که «عبدالرحمن فارج» قرآن کریم را به طور کامل حفظ کرد، مادرش افزود: در دو سالگی عمرش، هنگام بازی و سرگرمی‌های کودکانه می‌دیدم که آیات قرآن کریم را با خود زمزمه می‌کند و به جز با قرآن با هچ‌ چیز دیگر انس و الفت نمی‌گیرد و زمانی ‌که می‌خواستم برایش برنامه‌های کوکانه و یا کارتون به نمایش بگذارم، نمی‌پذیرفت و از من می‌خواست شبکه‌های قرآنی بگذارم.

در پایان گفتنی است که شاید بی‌اغراق بتوان گفت خداوند این کودک را برگزید تا یکی از معجزات عصر حاضر باشد.


نوشته شده توسط : محبان الحسن | یکشنبه 89 آبان 16 ساعت 3:44 عصر

 

آمده ام، آمدم ای شاه پناهم بده * خط امانی ز گناهم بده

 ای حرمت ملجأ درماندگان * دور مران از در و راهم بده

 لایق وصل تو که من نیستم * اذن به یک لحظه نگاهم بده 

 لشگر شیطان به کمین من است * بی کسم ای شاه پناهم بده 

 درشب اول که نهندم به قبر * نور بدان شام سیاهم بده 

 ای که عطا بخش همه عالمی * جمله ی حاجات مرا هم بده

 یا امام الرئوف ممنونم که یه بار دیگه این بنده روسیاه و گنهکار رو طلبیدی و اجازه دادی به حریم پاک و مطهرت قدم بزاره و زائر افلاکی بشه. من که لیاقتشو نداشتم ولی تو خودت بزرگی کردی مثل همیشه، مثل همیشه که غرق گناه و معصیتم، از یاد شما غافلم، به همه چیز فکر می کنم جز شما، فکر همه چیزو می کنم جز شما، اما شما خاندان کرم و بزرگواری و بخششین.

آقا جان میدونی که چقد مایه دلخوشی ما ایرانیا هستی؛ آبروی ما به خاطر بودن تو آقا جان. اگه هم یه خورده آبرو داریم صدقه سری تو یا امام رضا. قربونت بشم امام مهربونم. چی بگم در مورد تو که این زبون هر چی در موردت بگه کم گفته و این قلم هر چی در موردت بنویسه بازم در حقت اجحاف کرده!

موقع زیارت مخصوصه خودت طلبیدی، میدونم خیلی مهمه، کمتر کسی رو این موقع اذن دخول میدی آقا. همه عمر مدیونتم. ان شاءالله کمک کنی محب و یار خوبی براتون باشیم.

شکرت خدا، شکرت خدا ...

الهی رضا برضاک!

ان شاءالله که توفیق یه زیارت بامعرفت و پرتوشه و سراسر نور و برکت رو هم خودت بهم بدی آقا جان به حق جوادت.

این دست های خالی دخیلتان......

اَللّـهُمَّ اِنّى وَقَفْتُ عَلى باب مِنْ اَبْوابِ بُیُوتِ نَبِیِّکَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ...



نوشته شده توسط : محبان الحسن | چهارشنبه 89 آبان 5 ساعت 4:58 عصر
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

تمام آنچه در این وبلاگ می خوانید
شعر ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
پیش نویس قانون 2015 عاری سازی ایران از سلاح هسته ای
آقا جان بطلب یا امام رضا!
زبان حال امام حسن عسگری علیه السلام
تسلیت باد شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
آه کربلا، کربلا، کربلا
زمینه‏ ها و ریشه‏ های واقعه عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری
غلامرضا سازگار-شعر مرثیه حضرت علی اکبر
حتما بخوانید/13واقعیت چینی که شاید نشنیده باشید
شرکت زنان در دسته های سینه زنی و زنجیرزنی /نظر فقها
[عناوین آرشیوشده]
blogکد بازی تمرکز حواس