زیارت عاشورا
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
«ایهاالناس بدانید گدای حسنم»
شخص با انصاف، یاران و دوستان بسیاری دارد . [امام علی علیه السلام]


 

می آید ای دل منزل به منزل از دل صحرا کاروان دل

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل


کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جامانده در گل

سالار زینب بابن الزهرا

چشم مادرها اشک دخترها

آه خواهرها خود گواه است

کاروان گل با دو صد بلبل

عازم به سوی قتلگاه است

سالار زینب بابن الزهرا

کسی ندیده ایها الناس

چنین شکوه و شور و احساس

امید باغبان وصد گل

پس از خدا به تیغ عباس

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل

کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جامانده درگل

سالار زینب بابن الزهرا

آید یک خواهر با شش برادر

پشت سر قاسم پیش رو اکبر

ناموس زهرا در دل صحرا

با برادرها می کند سفر

سالار زینب بابن الزهرا

عجب عموی پرخروشی

چه می فروشی باده نوشی

ولی بدون او نماند

نه گوشواره ای نه گوشی

سالار زینب بابن الزهرا

وای اگر هجران آید به میان

یا شود کمان یا بمیرد

وای از آن ماتم گر در این عالم

بین نامحرم جا بگیرد

سالار زینب بابن الزهرا

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل

کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جا مانده در گِل

سالار زینب بابن الزهرا



نوشته شده توسط : محبان الحسن | یکشنبه 89 آبان 23 ساعت 3:7 عصر

داستان زیبای کوزه شکسته

در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دوانتهای چوبی می بست چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است.
کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : ” از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای…فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. ”
مرد خندید و گفت: ” وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. ”
موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده…سمت خودش… گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت: ” می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟“

علیرضا تاجریان

لطفا نتیجه هایی که از این داستان میگیرین برام بنویسین.

 

منبع:www.tajerian.ir



نوشته شده توسط : محبان الحسن | سه شنبه 89 آبان 18 ساعت 3:10 عصر

کوچکترین حافظ کل قرآن کریم در جهان

در دو سالگی عمرش، هنگام بازی و سرگرمی‌های کودکانه می‌دیدم که آیات قرآن کریم را با خود زمزمه می‌کند و به جز با قرآن با هچ‌ چیز دیگر انس و الفت نمی‌گیرد و زمانی ‌که می‌خواستم برایش برنامه‌های کوکانه و یا کارتون به نمایش بگذارم، نمی‌پذیرفت و از من می‌خواست شبکه‌های قرآنی بگذارم.


«عبدالرحمن فارج» کودک سه ساله الجزایری در حال حاضر کوچک ترین حافظ قرآن کریم در سراسر جهان به شمار می‌رود.

به گزارش شیعه آنلاین، «عبدالرحمن» قرآن را از زبان مادر خود و نیز از طریق تلوزیون حفظ کرده است. لقب وی «مسرور» یعنی «خوشحال» است. او قرآن را تقریبا کاملا صحیح و بدون اشکال می‌خواند و حتی کوچکترین و ظریفترین قواعد و احکام قرائت قرآن را نیز رعایت می‌کند.



پدر و مادر وی در مورد برخی اخلاق و رفتارهای جالب او می‌گویند: بیشتر کودکان هنگام بازی شاد و خندان هستند اما «عبدالرحمن» وقتی صدای قرآن می‌شنود شاد می‌شود و لبخند می‌زند و زبان باز می‌کند.

مادر «عبدالرحمن» طی گفت‌وگویی با روزنامه الشروق الجزایر در مورد چگونگی حفظ قرآن توسط فرزند خردسالش می‌گوید: وقتی باردار بودم، قرآن تلاوت می‌کردم و هر هفته روزهای جمعه سوره مبارک «کهف» را می‌خواندم و هر روز هم دو سوره «ناس» و «فلق» و نیز سوره «ملک» را می‌خواندم.



وی در ادامه این گفت‌وگو افزود: بعد از تولد «عبدالرحمن» نیز هر روز با پخش صدای قرآن، گوش و جان او را با کلام الله مجید آشنا می‌کردم. علاوه بر آن ذکرها و دعاهایی که از پیامبر اکرم، حضرت محمد (ص) به عنوان مستحبات و یا حتی وظایف روزانه به ما رسیده را بر او می‌خواندم تا اینکه او با صدای تلاوت آیات قرآن و زمزمه‌ای ذکر «الله» به خواب می‌رفت.



در مورد زمان دقیقی که «عبدالرحمن فارج» قرآن کریم را به طور کامل حفظ کرد، مادرش افزود: در دو سالگی عمرش، هنگام بازی و سرگرمی‌های کودکانه می‌دیدم که آیات قرآن کریم را با خود زمزمه می‌کند و به جز با قرآن با هچ‌ چیز دیگر انس و الفت نمی‌گیرد و زمانی ‌که می‌خواستم برایش برنامه‌های کوکانه و یا کارتون به نمایش بگذارم، نمی‌پذیرفت و از من می‌خواست شبکه‌های قرآنی بگذارم.

در پایان گفتنی است که شاید بی‌اغراق بتوان گفت خداوند این کودک را برگزید تا یکی از معجزات عصر حاضر باشد.


نوشته شده توسط : محبان الحسن | یکشنبه 89 آبان 16 ساعت 3:44 عصر

 

آمده ام، آمدم ای شاه پناهم بده * خط امانی ز گناهم بده

 ای حرمت ملجأ درماندگان * دور مران از در و راهم بده

 لایق وصل تو که من نیستم * اذن به یک لحظه نگاهم بده 

 لشگر شیطان به کمین من است * بی کسم ای شاه پناهم بده 

 درشب اول که نهندم به قبر * نور بدان شام سیاهم بده 

 ای که عطا بخش همه عالمی * جمله ی حاجات مرا هم بده

 یا امام الرئوف ممنونم که یه بار دیگه این بنده روسیاه و گنهکار رو طلبیدی و اجازه دادی به حریم پاک و مطهرت قدم بزاره و زائر افلاکی بشه. من که لیاقتشو نداشتم ولی تو خودت بزرگی کردی مثل همیشه، مثل همیشه که غرق گناه و معصیتم، از یاد شما غافلم، به همه چیز فکر می کنم جز شما، فکر همه چیزو می کنم جز شما، اما شما خاندان کرم و بزرگواری و بخششین.

آقا جان میدونی که چقد مایه دلخوشی ما ایرانیا هستی؛ آبروی ما به خاطر بودن تو آقا جان. اگه هم یه خورده آبرو داریم صدقه سری تو یا امام رضا. قربونت بشم امام مهربونم. چی بگم در مورد تو که این زبون هر چی در موردت بگه کم گفته و این قلم هر چی در موردت بنویسه بازم در حقت اجحاف کرده!

موقع زیارت مخصوصه خودت طلبیدی، میدونم خیلی مهمه، کمتر کسی رو این موقع اذن دخول میدی آقا. همه عمر مدیونتم. ان شاءالله کمک کنی محب و یار خوبی براتون باشیم.

شکرت خدا، شکرت خدا ...

الهی رضا برضاک!

ان شاءالله که توفیق یه زیارت بامعرفت و پرتوشه و سراسر نور و برکت رو هم خودت بهم بدی آقا جان به حق جوادت.

این دست های خالی دخیلتان......

اَللّـهُمَّ اِنّى وَقَفْتُ عَلى باب مِنْ اَبْوابِ بُیُوتِ نَبِیِّکَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ...



نوشته شده توسط : محبان الحسن | چهارشنبه 89 آبان 5 ساعت 4:58 عصر
من ... او ... من او

الهی لا تغلق علی موحدیک ابواب رحمتک و لا تحجب مشتاقیک عن النظر الی جمیل رویتک

 
آمده ام، آمدم ای شاه پناهم بده
 

از کودکی هیچ وقت دوست نداشت تنهایی مشرف بشه ...

نه لزوما بخواد با کسی بره اما شرم داشت که دست خالی بره ...

هی می گشت تا یه چیزی رو بهانه کنه ...

گاه به نیت آقاجونش ؛ گاه استادان و ذوی الحقوق ...

گاه ساعتی می گذشت و یکی یکی می رفت زانو می زد کنار مزار بزرگان ...

هی می گفت :

ملا عباس امروز واسطه می شی؟ ...

سادات ابوترابی !!! حاج شیخ جعفر مجتهدی!!! ....

اون پایین که عرش خدا بود کنار معلم شهید حاج آقا حسین آستانه پرست

 یه گوشه ای کز می کرد ...

گاه دلش سنگینی می کرد ؛ دیگه روی نشستن کنار سر دفترای آقا رو نداشت ...

می نشست اون گوشه صحن آزادی ؛ روبروی ایوان طلا؛ بغضش رو رها می کرد ...

 :نمی خوای اذن دخول بدی چرا منو تا اینجا کشوندی؟!!! ...

گاه از همون ابتدا پیش از ورود ؛ بزرگواری رو نشونه می کرد...

پشت سرش راه می افتاد ... خودش رو میون جمعیت پنهان می کرد ...

گاه سربه زمین می دوخت تا پوست شکلاتی ؛ کاغذی؛ آشغالی رو بهانه کنه و بگه :

آقا جون منکه مفتخر به خادمیت نیستم ؛ اما همین خرده آشغالا رو از زیر دست و

پای زوارت جمع می کنم تا تو هم من آشغال رو راه بدی ... 

سیدی می گفت: من اهل اذن دخول نیستم ...هر کی باشم فرزند ناخلف خودشونم ...

اینجا خونه آقابزرگمه ...اونها که بین بچه هاشون مثل ما تبعیض قائل نمی شن ...

می گفت :همینکه بغضی و قبضی تو رو گرفت؛بدون که خواستنت ...

 چون رب کریمشون ؛مشتاق برگشتن خطاکارانن ...

حالا امروز منم و اینهمه واسطه خیر ...

دور و نزدیک نداره ...زائر و مجاور نداره... طلب و نطلبیدن نداره ...

یه دل شکسته می خواد و یه زمزمه :

 رب انی استغفرک استغفار حیاء ... و استغفرک استغفار رجاء ...

 

آمده ام، آمدم ای شاه پناهم بده ...

با صدای کریمخانی 

برگرفته شده از http://maneoo88.blogfa.com

 



نوشته شده توسط : محبان الحسن | چهارشنبه 89 آبان 5 ساعت 4:13 عصر

تمام آنچه در این وبلاگ می خوانید
شعر ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
پیش نویس قانون 2015 عاری سازی ایران از سلاح هسته ای
آقا جان بطلب یا امام رضا!
زبان حال امام حسن عسگری علیه السلام
تسلیت باد شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
آه کربلا، کربلا، کربلا
زمینه‏ ها و ریشه‏ های واقعه عاشورا در بیانات مقام معظم رهبری
غلامرضا سازگار-شعر مرثیه حضرت علی اکبر
حتما بخوانید/13واقعیت چینی که شاید نشنیده باشید
شرکت زنان در دسته های سینه زنی و زنجیرزنی /نظر فقها
[عناوین آرشیوشده]
blogکد بازی تمرکز حواس