کرامات حضرت معصومه سلام الله علیها با توجه به اینکه شفای مریضان و قضای حوائج مردم ببرکت آستانه مقدسه حضرت معصومه سلام الله علیها بیش از حد ضبط و نگارش است و مسلما اکثر آنها اصلا ثبت نشده و کسی از آنها اطلاع ندارد، بعنوان تیمن و تبرک بذکر سه مورد اکتفا میشود. شفای مریض یکی از خدام حرم نقل میکند: عموی من بمرضی مبتلا بود بحدی که انگشتها او سیاه شده بود. اطباء از معالجهاش عاجز و جراحان اتفاق نمودند که فردا باید عمل شود. او گفت: حال که تصمیم بر عمل دارید امشب مرا در حرم تنها بگذارید. او را بحرم برده درها را بستند و او در پای ضریح تنها مانده تا صبح گریه و ناله میکرد، نزدیک صبح خدام شنیدند صدا میزند در را باز کنید که حضرت مرا شفا داد، وقتی در را باز کردند با روئی خندان چنین گفت: در خواب دیدم بانوی مجللهای آمد و فرمود: چرا ناراحتی؟ جریان مرض را گفتم و عرض کردم: یا شفا یا مرگ از خدا میخواهم. حضرت گوشه مقنععه خود را چند مرتبه بپای من مالید و فرمود: ترا شفا دادیم. عرض کردم: شما کیستید؟ فرمود: مرا نمیشناسی و حال آنکه از خدام من هستی؟ من فاطمه دختر موسی بن جعفرم.
نجات گمشده خادم و کلیددار حرم و مکبر مرحوم آقای روحانی که از علماء و امام جماعت مسجد امام حسن عسکری علیه السلام بوده میگوید: شبی از شبهای سرد زمستان در خواب حضرت معصومه سلام الله علیها را دیدم که فرمود: بلند شو و بر سر منارها چراغ روشن کن. من از خواب بیدار شدم ولی توجهی نکردم. مرتبه دوم همان خواب تکرار شد و من بی توجهی کردم. در مرتبه سوم حضرت فرمود: مگر نمیگویم بلند شو وبر سر مناره چراغ روشن کن! من هم از خواب بلند شده و بدون آنکه علت آنرا بدانم در نیمه شب بالای مناره رفته و چراغ را روشن کردم و برگشته خوابیدم. صبح بلند شدم و دربهای حرم را باز کردم و بعد از طلوع آفتاب از حرم بیرون آمدم. با رفقایم کنار دیوار و زیر آفتاب زمستانی نشسته صحبت میکردیم که متوجه صحبت چند نفر زائر شدم که بیکدیگر میگویند: معجزه و کرامت این خانم را دیدید! اگر دیشب در این هوای سرد و با این برف زیاد چراغ مناره حرم این خانم روشن نمیشد ما هرگز راه نمییافتیم و در بیابان هلاک میشدیم. خادم میگوید: من نزد خود متوجه کرامت و معجزه حضرت و نهایت محبت و لطف او به زائرینش شدم.
آمدن امام زمان به زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها آقای سید عبدالرحیم نقل کرده که شبی خواب دیدم: در قبرستان بزرگ قم جمعیت زیادی میباشند و شخص بزرگواری از زیر بازارچه سوار بر اسبی بیرون آمد و شخص دیگری عقب او میآید. ناگهان شنیدم کسی میگفت: «این حضرت حجة علیه السلام میباشد». حضرت بر در صحن تشریف آورده پیاده شدند و وارد حرم گردیدند من نیز بدنبال حضرت وارد حرم شدم و بغیر من کسی در حرم نبود. حضرت صاحب الامر علیه السلام بالای سر حضرت معصومه سلام الله علیها تشریف آورده مشغول زیارت شدند، و پس از زیارت از حرم خارج شده و رفتند.
نوشته شده توسط : محبان الحسن |
جمعه 89 فروردین 6 ساعت 7:36 عصر
|