روند ترویج بهاییت در عصر پهلوی دین و مذهب همواره عامل تعیین کنندهای در تحولات سیاسی و اجتماعی کشور ما بوده است . تاریخ ایران از دوران باستان تا به امروز مملو از جنبشهایی است که بر اساس ایدئولوژی شکل گرفتهاند . امپراطوری هخامنشی با اتکا به ایدئولوژی مکتب زرتشت قوام گرفت و دولت سامانیان همبستگی میان دولت و دین را به کمال رساند ، خلفای بنی امیه و بنی عباس قرنها با داعیهی اسلام به این سرزمین حکومت کردند و سرانجام از زمان صفویان به بعد حکومتهای ملی کشور ما با دین عجین گردیدند چنان که سلسله صفوی با تکیه بر مذهب شیعه حدود دویست سال دوام یافت و شاهان قاجار با استعانت از دین و استفاده از لقب « ظل الله » پذیرش حکومت خود را بر مردم هموار کردند . اغلب جنبشهای اجتماعی معاصر ایران به نوعی از این بهره گرفتهاند . اما این واقعیت که برای ایجاد تغییرات سیاسی در این سرزمین میتوان از علایق مذهبی مردم بهره گرفت حکم شمشیر دو لبه را دارد زیرا هم میتواند از جانب اصلاحگران در جهت بهبود اوضاع به کار گرفته شود، هم میتواند به عنوان برگ برنده در اختیار استعمارگران قرار گیرد تا با شناختی که از تاریخ علایق مذهبی کشور ما دارند به اهداف خود نزدیک شوند . در مورد اخیر از مذهب برای جذب مردم استفاده میشود و استعمارگران هدف خود را با نام دین پیش میبرند . در مواردی نیز استعمارگران با حمایت از بدعتهای مذهبی میکوشند تا اصول عقاید تودههایی را که مردم را به تحریک علیه منافع استعمار وادار میکنند مورد حمله قرار داده و در آن تردید و تزلزل به وجود آورد . از مهمترین این بدعتگذاریها که به عنوان حرکتی بر ضد سنتهای دینی و اجتماعی ملت ایران و با پشتیبانی استعمار خارجی و استبداد داخلی در تاریخ معاصر ایران قد علم کرد فرقه ضاله بهاییت است که با هدف از میان بردن نفوذ تشیع و روحانیت شیعه در ایران عصر پهلوی شکل گرفت . بهاییت با هدف قرار دادن اصول مذهب تشیع ، سعی داشت مانع از گسترش آموزههای ظلم ستیزانه آن شده تا امکان تکرار جنبشهای مذهبی از میان برود به همین خاطر بود که رژِیم پهلوی و اربابان انگلیسیاش به شدت از آن حمایت میکردند و سعی داشتند از تفکر بهاییت به عنوان اهرمی علیه اندیشههای انقلابی مردم که امام خمینی ( ره ) سمبل آن شناخته میشد استفاده کنند . بویژه پس از حماسهی خونین 15 خرداد 1342 که رژیم پهلوی به قدرت و نفوذ معنوی روحانیت و شخص امام در مایان مردم پی برد توجه و حمایت آن نسبت به عناصر بهایی فزونی پیدا کرد . آغاز حکومت رضا شاه مصادف با رهبری شوقی افندی بود و به نظر میرسید شاه نظر بسیار مساعدی نسبت به این فرقه دارد . در دوران پهلوی فرقه بهاییت به یکی از شاخههای بسیار با نفوذ در تشکیلات سیاسی دولت و به تبع آن ساختارهای فرهنگی و اقتصادی کشور تبدیل شد . رضاشاه از این جریان در جهت سیاست دین زدایی و روحانیت ستیزی خود نهایت استفاده را کرد و حتی تا کشف حجاب که از احکام ضروری دین اسلام است پیش رفت . بنابراین همکاری میان بهاییان و حکومت علیه دین اسلام شکل گرفت . نفوذ عناصر بهایی در دوران پهلوی دوم به اوج خود رسید . در این دوران نقش عناصر بهایی از حالت غیر علنی دوران رضاشاه خارج شده و بسیاری از شغلهای مهم و حساس در اختیار آنان قرار داده شد . پس از قیام 15 خرداد محمد رضا شاه تصمیم گرفت برای کنترل نیروهای مخالف به عناصر بهایی قدرت بیشتری دهد و آنها را به صورت علنی و بدون هیچ ترس و ابایی در دستگاه دولتی به کار گیرد اما برجسته ترین مهرهی بهایی در حکومت پهلوی دوم امیر عباس هویدا نخست وزیر وقت بود . در دوران نخست وزیری او بهاییان بیش از پیش به مقامات حساس دست پیدا کرده و منابع اطلاعاتی و جاسوسی انگلستان در ایران به شمار میآمدند مرکز بهاییگری در اسراییل قرار داشت و آنها با تشکیلات بسیار منظم و گسترده با این مرکز در ارتباط بودند . این اشخاص غیر از نفوذ دولتی ، با داشتن ارتباط با کشورهای خارجی به خصوص انگلیس و اسراییل در جهت تضعیف اقتدار دولت و اقتصاد کشور و در راستای منافع بیگانگان عمل میکردند .
نوشته شده توسط : محبان الحسن |
پنج شنبه 89 اردیبهشت 2 ساعت 10:6 عصر
|