حقانیت جانشینی امیرمومنان علی (ع) در غدیر خمبررسی ریشه ای ؛حقانیت جانشینی امیرمومنان علی (ع) در غدیر خم راهی به سوی مدینه می رود، در جهت شمال. راهی به سوی عراق می رود، در جهت شرق. راهی به سوی مصر می رود، در طرف غرب. و راهی به سوی یمن، در جهت جنوب. امروزه این سرزمین، سرزمین متروکی است; ولی روزی شاهد یکی از بزرگترین حوادث تاریخ اسلام بوده، و آن، روزِ نصب علی(علیه السلام) به جانشینی پیامبر گرامی اسلامی(صلی الله علیه وآله) (در روز هیجدهم ذی الحجّه سال دهم هجری) می باشد. گرچه خلفا روی جهات سیاسی کوشیدند این خاطره عظیم تاریخی را از نظرها محو کنند و هم اکنون نیز بعضی از متعصّبان به دلائلی که ناگفته پیداست، سعی در محو یا کم رنگ کردن آن دارند; ولی ابعاد این حادثه آن قدر در صحنه تاریخ و حدیث و ادبیات عرب وسیع است، که قابل پوشانیدن یا محو کردن نیست. و شما در این کتابچه به مدارک و منابعی در این زمینه برخورد می کنید که شگفت زده خواهید شد، و از خود می پرسید: مسأله ای که این همه دلیل و مدرک دارد چگونه مورد بی مهری و پرده پوشی قرار گرفته است؟!
حدیث غدیرسند گویای ولایت حدیث غدیر یکی از دلایل روشن ولایت و خلافت بلافصل امیرمؤمنان علی(علیه السلام) بعد از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) است. که محقّقان اهمّیّت خاصّی برای آن قائل هستند. متأسّفانه کسانی که درباره ولایت آن حضرت گرفتار پیش داوری هستند، گاهی سند حدیث را پذیرفته و در دلالت آن تردید می کنند، و گاه ناآگاهانه سند آن را زیر سؤال می برند. برای روشن شدن ابعاد مختلف این حدیث، لازم است درباره هر دو موضوع با ذکر مدارک موثّق و معتبر سخن بگوییم:
دورنمای غدیر مراسم «حجّة الوداع» در ماه آخر سال دهم هجرت به پایان رسید، مسلمانان، اعمال حج را از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) آموختند و در این هنگام، پیامبر گرامی(صلی الله علیه وآله) تصمیم گرفت، مکّه را به عزم مدینه ترک گوید. فرمان حرکت صادر شد، هنگامی که کاروان به سرزمین «رابغ»(1) که در سه میلی «جحفه»(2) قرار دارد، رسید; جبرئیل، امین وحی، در نقطه ای به نام «غدیر خم» فرود آمد، و حضرت را با آیه زیر مورد خطاب قرار داد: «یَا أیُّها الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ(3); ای رسول! آنچه که از سوی خدا به تو فرستاده شده، به مردم ابلاغ کن. و اگر ابلاغ نکنی رسالت خدا را تکمیل نکرده ای، خداوند تو را از آسیب مردم حفظ می کند!» لحن آیه حاکی از آن است که خداوند انجام امر خطیری رابر عهده پیامبر(صلی الله علیه وآله) گذارده است که هم سنگ رسالت، و موجب یأس دشمنان اسلام بوده است، چه امر خطیری بالاتر از این که در برابر دیدگان بیش از صدهزار نفر، علی(علیه السلام) را به مقام خلافت و وصایت و جانشینی نصب کند؟! از این نظر، دستور توقّف صادر شد. کسانی که جلو کاروان بودند، از حرکت باز ایستادند، و آنها که دنبال کاروان بودند، به آنها پیوستند. وقت ظهر و هوا به شدّت گرم بود، تا آنجا که گروهی از مردم قسمتی از ردای خود را بر سر، و قسمتی را زیر پا می افکندند. برای پیامبر سایبانی، به وسیله چادری که روی درخت افکنده بودند، تشکیل شد، آن حضرت بر روی نقطه بلندی که از جهاز شتر ترتیب داده شده بود، قرار گرفت و با صدای بلند و رسا خطبه ای ایرد کرد که عصاره اش این بود:
خطبه پیامبر(صلی الله علیه وآله) در غدیر خم «حمد و ثنا مخصوص خداست. از او یاری می طلبیم و به او ایمان داریم و بر او توکّل می کنیم. از بدی ها و اعمال ناشایست خود به او پناه می بریم. خدایی که جز او هادی و راهنمایی نیست. و هرکس را که هدایت نمود، گمراه کننده ای برای او نخواهد بود. گواهی می دهم که جز او معبودی نیست، و محمّد بنده و پیامبر او است. هان ای مردم! نزدیک است من دعوت حق را لبیک بگویم و از میان شما بروم. من مسؤولم و شما نیز مسؤول هستید!» سپس فرمود: «درباره من چه فکر می کنید!؟...» (آیا من وظیفه خود را در برابر شما انجام دادم؟) در این موقع صدای جمعیت به تصدیق خدمات پیامبر(صلی الله علیه وآله)بلند شد و گفتند: «ما گواهی می دهیم تو رسالت خود را انجام دادی، و کوشش نمودی، خدا تو را پاداش نیک دهد». پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «آیا گواهی می دهید که معبود جهان یکی است، و محمّد بنده خدا و پیامبر او می باشد; و در بهشت و دوزخ و زندگی جاویدان در سرای دیگر جای تردید نیست؟» «آری صحیح است، گواهی می دهیم!» سپس فرمود: «مردم! من دو چیز نفیس و گرانمایه در میان شما می گذارم، ببینم بعد از من چگونه با این دو یادگار من رفتار می نمایید؟!» در این وقت یک نفر برخاست و با صدای بلند گفت: «منظور از این دو چیز نفیس چیست؟!» پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «یکی کتاب خداست که یک طرف آن در دست قدرت خداوند، و طرف دیگر آن در دست شما است، و دیگری عترت و اهل بیت من است; خداوند به من خبر داده که این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد!» «هان ای مردم! بر قرآن و عترت من پیشی نگیرید، و در عمل به فرمان هر دو، کوتاهی نکنید که هلاک می شوید!» در این لحظه، دست علی(علیه السلام) را گرفت و آن قدر بالا برد که سفیدی زیر بغل هر دو برای مردم نمایان گشت، و او را به همه مردم معرفی نمود. «سزاوارتر بر مؤمنان از خود آنها کیست؟» همگی گفتند: «خدا و پیامبر او داناترند!» پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «خدا مولای من، و من مولای مؤمنان هستم، و من بر آنها از خودشان اولی و سزاوارترم! هان ای مردم! «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِی مَوْلاهُ(4) اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَاحِبَّ مَنْ أحِبَّهُ وَ أَبْغِضْ مَنْ أَبْغَضَهُ وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیثُ دارَ; هر کس من سرپرست و مولای او هستم علی مولای او است. خداوندا! کسانی که علی را دوست دارند، دوست بدار; و کسانی که او را دشمن بدارند دشمن دار. خدایا! آنها که علی را یاری کنند یاری کن، و آنها که دست از یاری او بردارند آنها را از یاری خود محروم ساز، و حق را بر محور وجود او بگردان!»(5) در جای جای خطبه بالا(6) اگر نیک بنگرید، دلائل زنده امامت علی(علیه السلام) آشکار است. (شرح این سخن را به زودی خواهیم گفت).
جاودانگی داستان غدیر اراده حکیمانه خداوند بر این تعلّق گرفته است که واقعه تاریخی غدیر، در تمام قرون و اعصار به صورت یک تاریخ زنده که قلوب و دل ها به سوی آن جذب می شوند، بماند; و نویسندگان اسلامی در هر عصر و زمانی در کتاب های تفسیر و تاریخ و حدیث و کلام، پیرامون آن سخن بگویند; و گویندگان مذهبی در مجالس وعظ و خطابه درباره آن داد سخن دهند و آن را از فضایل غیرقابل انکار امام علی بن أبیطالب(علیه السلام) بشمارند. نه تنها خطبا و گویندگان، بلکه «شعرا»، از این واقعه الهام گرفته و ذوق ادبی خود را از تفکّر و اندیشه پیرامون این حادثه و از فزونی اخلاص به صاحب ولایت، پرفروغ سازند، و عالی ترین اشعار را به صورت های گوناگون و به زبان های مختلف از خود به یادگار بگذارند. (مرحوم علاّمه امینی بخش مهمّی از اشعار غدیریّه را قرن به قرن در تاریخ اسلام با شرح حالات این سرایندگان در مجلّدات یازدگانه الغدیر از منابع معروف اسلامی آورده است). به تعبیر دیگر، کمتر واقعه تاریخی در جهان، بسان رویداد «غدیر»، مورد توجّه طبقات مختلف، از محدّث و مفسّر و متکلّم و فیلسوف، و خطیب و شاعر، و مورّخ و سیره نویس واقع شده است. یکی از علل جاودانی بودن این حدیث، نزول دو آیه(7) از آیات قرآن پیرامون این واقعه است، و تا قرآن ابدی و جاودانی است، این واقعه تاریخی نیز از خاطره ها محو نخواهد شد. نکته جالب این که از مراجعه به تاریخ، به خوبی معلوم می شود که روز هیجدهم ذی الحجّة الحرام، در میان مسلمانان به نام روز عید غدیر معروف بوده، تا آنجا که «ابن خلکان»، درباره «المستعلی ابن المستنصر» می گوید: «در سال 487 در روز عید غدیر خم که روز هیجدهم ذی الحجّة الحرام است، مردم با او بیعت کردند(8) و درباره المستنصر باللّه العبیدی می نویسد: وی در سال 487، دوازده شب به آخر ماه ذی الحجّه باقی مانده بود، درگذشت، و این شب، همان شب هیجدهم ماه ذی الحجّه، شب عید غدیر است.»(9) ریشه این عید اسلامی به عصر پیامبر(صلی الله علیه وآله) باز می گردد. زیرا در آن روز پیامبر(صلی الله علیه وآله) به مهاجرین و انصار، بلکه به همسران خود دستور داد که نزد علی(علیه السلام) بروند و به خاطر ولایت و امامت، به او تبریک گویند. «زید بن ارقم» می گوید: از مهاجران، ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر، نخستین کسانی بودند که به علی(علیه السلام) دست بیعت دادند و مراسم تبریک و بیعت تا مغرب ادامه داشت!(12)
پی نوشت: مدارک (از منابع معروف اهل سنّت) * 1. «رابغ»، هم اکنون در وسط راه مکه به مدینه است. * 2. یکی از «میقات های» احرام است و در گذشته راه اهل مدینه و مصر وعراق از آنجا منشعب می شد. * 3. مائده آیه 67. * 4. پیامبر برای اطمینان خاطر، این جمله را سه بار تکرار کرد که مبادا بعدهااشتباهی رخ دهد! * 5. این فراز از حدیث غدیر، و گاهی قسمت اول آن بدون قسمت دوّم یا به عکس، در مسانید زیر آمده است: مسند ابن حنبل: ج 1، ص 254; تاریخ دمشق: ج 42، ص 207 و 208 و 448، خصائص نسایی: ص 181، المعجم الکبیر: ج 17، ص 39، سنن الترمذی: ج 5، ص 633، المستدرک علی الصحیحین: ج 13، ص 135، المعجم الاوسط: ج 6، ص 95، مسند ابی یعلی: ج 1، ص 280، المحاسن و المساوئی: ص 41، مناقب خوارزمی: ص 104، و کتب دیگر. * 6. این خطبه را گروه کثیری از علمای معروف و مشهور اهل سنّت در کتاب های خود آورده اند از جمله: مسند احمد، جلد 1، صفحه 84، 88، 118، 119، 152، 332، 281، 331 و 370; سنن ابن ماجه، جلد 1 صفحه 55 و 58; المستدرک علی الصّحیحین حاکم نیشابوری، جلد 3، صفحه 118 و 613، سنن ترمذی، جلد 5، 633; فتح الباری، جلد 79 ص 74; تاریخ خطیب بغدادی، جلد 8، صفحه 290، تاریخ الخلفاء و سیوطی، صفحه 114 و کتب دیگر * 7. مائده / 67 و 3. * 8. وفیات الأعیان: 1/60. * 9. وفیات الأعیان: 2/223. * 10. ترجمة الآثار الباقیة: 395; الغدیر: 1/267. * 11. ثمار القلوب: 511. * 12. ماجرای تبریک عمر بن خطّاب در مدارک بی شماری از اهل تسنن آمده، از جمله در مسند ابن حنبل ج 6، ص 401، البدایة و النّهایة، ج 5 ص 209; الفصول المهمّه ابن صباغ، ص 40; فرائد السّمطین، ج 1، ص 71. و همچنین ماجرای تبریک ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه، زبیر و دیگران در کتاب های متعدد آمده از جمله: در کتاب مناقب علی بن أبیطالب، تألیف احمد بن محمد طبری (الغدیر، ج 1، ص 270).
نوشته شده توسط : محبان الحسن |
شنبه 88 آذر 14 ساعت 9:4 عصر
|